چند دقیقه پیش یکی از دوستانم که آزارش داده بودم، با من تماس گرفت. گفت فقط زنگ زده است بگوید که از من متنفر است و تمام اذیت های من مانع پیشرفتش نشده است. بعد قطع و گوشی اش را خاموش کرد.

به گوشی خاموشش پیام دادم که: «خوشحالم. شاید باورت نشه، اما این روز ها به دنبال کسی هستم که از من متنفر باشه. ممنونم».

واقعا همین طور است. هما جا که الکی حلوا حلوایت می‌کنند که چقدر خوبی و با این تعاریف گولت می‌زنند، یکی پیدا می شود و به تو می فهماند که چقدر ناقصی. از اینکه کسانی بی آن که مرا بشناسند مرا خوب قلمداد می کنند متنفرم. از فروشنده ای که می خواهد کالایی را بفروشد تا ....

اما بنده خدا این رفیق دل آزردۀ ما. تیرش به سنگ خورد.